روزای پر مشغله
این چند روز که خونه خاله افسانه هستم حسابی سرم شلوغه. کلی شیر میخورم . کلی هم میخوابم و جیش میکنم و .... با یکتا و مهتا بازی میکنم. یه کمی هم هنوز نافم عفونت داره که مامانی یه چیزایی به اون هر روز میزنه تا خوب بشم. فردا هم قراره با بابا و مامان بریم دکتر تا منو چک کنه. امروز هم برای اولین بار رفتم خونه عمو محمد و امین و آرزو رو تو خونشون دیدم بعدش خواستیم بریم خونه عمو عیسی که اونا رفته بودن خونه عمه لیلا و ما هم رفتیم اونجا. وقتی میریم جایی من نمیدونم چرا اینقدر منو اذیت میکنن. همش منو قلقلک میدن تا بیدار شم و منو با چشم ببینن ! نمیدونم مگه نمیشه منو خوابیده ببینن ؟!! آخه من گناه دارم اینقدر منو اذیت نکنین. از جمعه هم میایم خونه خود...
نویسنده :
فعلا مامان آزاده و بابا حسين
11:06